خداوند چه کسانی را گمراه می کند ؟
خداوند کسى را گمراه نمىکند، بلکه هر کس در برابر حقایق قرآن بایستد، خود گمراه مىشود و بدین معنى مىتوان گفت که قرآن، سبب گمراهى او گردید.
مثالهاى قرآن، وسیله تربیت و رشد
إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِینَ (بقره 26)
همانا خداوند از اینکه به پشهاى (یا فروتر) یا بالاتر از آن مثال بزند شرم ندارد، پس آنهایى که ایمان دارند مىدانند که آن (مثال) از طرف پروردگارشان به حقّ است، ولى کسانى که کفر ورزیدند گویند: خداوند از این مثل چه منظورى داشته است؟ (آرى،) خداوند بسیارى را بدان (مثال) گمراه و بسیارى را بدان هدایت مىفرماید. (امّا آگاه باشید که) خداوند جز افراد فاسق را بدان گمراه نمىکند.
کلمه «بعوض» به معناى پشه و ریشهى آن از «بعض» مىباشد که به جهت کوچکى جثّه به آن اطلاق شده است. (مفردات راغب)
مثالهاى قرآن، براى همهى مردم است و از هر نوع مثلى نیز در آن آمده است:
«وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ» ( روم، 58) البتّه این مثلها را نباید ساده انگاشت، زیرا دانشمندان، کُنه آن را درک مىکنند: «وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» (عنکبوت، 43) در مثال زدن، تذکّر، تفهیم، تعلیم، بیان و پردهبردارى از حقایق نهفته است و در کتابهاى آسمانىِ پیشین نیز همانند تورات و انجیل و در سخنان رسول اکرم و ائمه اهل بیت علیهم السلام فراوان دیده مىشود. در تورات نیز بخشى به نام «أمثال سلیمان» وجود دارد.
بعضى از مخالفان اسلام که از برخورد منطقى و آوردن مثلِ قرآن عاجز ماندند، مثالهاى قرآن را بهانه قرار داده و مىگفتند:شأن خداوند برتر از آن است که به حیواناتى چون مگس یا عنکبوت مثال بزند. (منظور آنها از مگس و عنکبوت دو آیه ذیل است: در آیه 73 سوره حج مىخوانیم:إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ:" آنها که مورد پرستش شما هستند هرگز نمىتوانند" مگسى" بیافرینند اگر چه دست به دست هم بدهند، حتى اگر مگس چیزى از آنها برباید آنها قدرت پس گرفتن آن را ندارند، هم طلب کننده ضعیف است و هم طلب شونده".
و نیز در سوره عنکبوت آیه 41 وقتى که مىخواهد ناتوانى بت پرستان را در تکیه گاههایى که براى خود انتخاب کردهاند مجسم سازد آنها را تشبیه به عنکبوتى مىکند که آن لانه سست را براى خود انتخاب کرده است، که سستترین خانهها در جهان خانه عنکبوت است (مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ)
و دائم اظهار می داشتند که این مثالها با مقام خداوند سازگار نیست. و بدینوسیله در آیات قرآن تشکیک مىکردند.( اصولًا چرا خداوند از مثال زدن به پشه، شرم کند؟ مگر آفریدن پشه، شرم داشت که مثال زدن به آن نیز شرم داشته باشد؟
کوچکى پشه نباید مورد بهانه باشد، زیرا همین پشه تمام اعضاى فیل را در اندازه کوچکتر دارد و علاوه بر آن دو شاخک نیز دارد. خرطوم تو خالىِ آن همانند ظریفترین و دقیقترین سرنگ است که مىتواند این پشهى کوچک، بزرگترین حیوان را عاجز کند. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که به کوچکى پشه ننگرید که هر چه فیل دارد او هم دارد، به علاوه دو بال که فیل ندارد. «تفسیر مجمع البیان»)
خداوند با نزول این آیه به بهانهگیرىهاى آنان پاسخ مىدهد.
چرا خداوند گروهى را با قرآن و مثالهاى آن گمراه مىکند؟
خداوند کسى را گمراه نمىکند، بلکه هر کس در برابر حقایق قرآن بایستد، خود گمراه مىشود و بدین معنى مىتوان گفت که قرآن، سبب گمراهى او گردید.
چنان که در پایان همین آیه مىفرماید: «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ» یعنى فسق مردم سبب گمراهى آنان مىباشد.
راستى مگر مىشود خداوند مردم را به ایمان تکلیف کند، ولى خودش آنان را گمراه کند!؟ و مگر مى شود این همه پیامبر و کتب آسمانى نازل کند، ولى خودش مردم را گمراه کند!؟ مگر مىشود از ابلیس به خاطر گمراه کردن انتقاد کند، ولى خودش دیگران را گمراه نماید!؟
گرچه در این آیه، هدایت و گمراهى بطور کلّى به خداوند نسبت داده شده است،ولى آیات دیگر، مسئله را باز نموده و مىفرماید: «یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ» (رعد، 27) خداوند کسانى را هدایت مىکند که به سوى او بروند.
و «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ» (مائده، 16) به دنبال کسب رضاى او باشند.
و «الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت، 69)آنان که در راه او جهاد کنند.
و بر عکس، کسانى که با اختیار خود در راه کج حرکت کنند، خداوند آنان را به حال خود رها مىکند. مراد از گمراه کردن خدا نیز همین معناست. چنان که درباره کافران، ظالمان، فاسقان و مسرفان جمله «لا یَهْدِی» بکار رفته است.بهقول سعدى:
راه است و چاه و دیده بینا و آفتاب تا آدمى نگاه کند، پیش پاى خویش
چندین چراغ دارد و بیراهه مىرود بگذار تا بیفتد و بیند، سزاى خویش
پیامهای آیه:
1ـ حیا و شرم در مواردى است که کار شرعاً، عقلًا یا عرفاً مذموم باشد. امّا در بیان حقایق، شرم و خجالت پسندیده نیست. «لا یَسْتَحْیِی»
2ـ حقایق والا و مهم را مىتوان با زبان ساده و مثال بیان نمود. «أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا»
3ـ مؤمن کلام خدارا باور دارد و مطیع آن است. «فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ»
4ـ مثالهاى قرآن، وسیله تربیت و رشد است. «فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»
5ـ مثالهاى قرآن، حقّ و در مقام بیان حقایق است. «أَنَّهُ الْحَقُّ»
6ـ انسانِ حقیقتجو، از هر نورى راه را مىیابد، ولى شخص بهانهگیر و اشکالتراش، به هر چراغى خرده مىگیرد. «ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا»
7ـ کفر و لجاجت، عامل بهانهگیرى است. «ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا»
8ـ فسق، موجب گمراهى و مانع شناخت حقایق است. «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ»
9ـ مثالهاى قرآن، وسیله هدایت یا ضلالت است. «یُضِلُّ بِهِ، یَهْدِی بِهِ»
10ـ خداوند، پیمانشکن را فاسق و فاسق را گمراه مىکند. «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
1- تفسیر نورج1
2- تفسیر مجمع البیان
3- سوره عنکبوت آیه 41 و 69
4- مفردات راغب
5- آیه 73 سوره حج
6- سوره رعد، آیه 27
7- سوره مائده، آیه 16